هر چند با ذکر آیات و روایات فوق، عظمت مکتب تربیت وحی و دین اسلام و بقای آن تا قیامت روشن می گردد، اما در تحلیل و راز بقا و جاودانگی آن باید دانست که کیفیت و ویژگی محتوای قرآن و نظام قوانین تربیتی اسلام به گونه ای است که می تواند پاسخ گوی همه ی نیازهای بشری و مقتضیات همه ی زمان ها تا قیامت باشد، چرا که انسان دارای روح ثابت و طبیعتی متغیر می باشد، وحی و دین مقدس اسلام نیز از دو بخش قوانین و احکام ثابت و متغیر تشکیل شده است.
قوانین و دستورهای ثابت برای پاسخ گویی به بخش ثابت و لایتغیر، یعنی روح و فطرت ملکوتی و استعداهای عالی و نیازهای فطری است. این قوانین ثابت اسلام شامل اصول دین، فضایل اخلاقی، خطوط کلی حقوق و فروع می باشد که در همه ی شریعت های آسمانی و پیامبران الهی مشترک بوده و مقتضای اصلی فطرت است و قابل نسخ نیست، هر چند به تدریج کامل تر و جامع تر گشته است، زیرا این امور از نیازهای ثابت همه ی انسان ها، از ابتدای خلقت آدمی تا انقراض عالم بوده و خواهد بود و تغییر و دگرگونی در این نیازها پیدا نخواهد شد؛ بر همین اساس لفظ دین در قرآن کریم به صورت مفرد ذکر شده است.
»إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ«؛ به درستی که دین- و قوانین ثابت- نزد پروردگار تنها اسلام است. (1)
بنابراین دین همه ی پیامبران دین واحد و اسلام بوده است. اسلام یعنی تسلیم و سر فرود آوردن در برابر قوانین و فرمان های الهی. اگر شریعت و آیین محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) دین اسلام نامیده می شود به این خاطر است که جامع ترین و کامل ترین و آخرین شریعت آسمانی می باشد.
اما قوانین و احکام متغیر اسلام، جواب گوی بعد غیر ثابت انسان یعنی بدن و نیازهای متغیر طبیعی است؛ هم چنان که به دلیل وجود رابطه میان بعد طبیعی و فطری، این قوانین پاسخ گوی نیازهای اصیل این سه بخش واسطه و رابطه نیز می باشد. همه ی دگرگونی های زندگی و مقتضیات زمان و نیازهای متغیر و جدید انسان مربوط به طبیعت و چهره ی متغیر انسان است نه فطرت و جنبه ی ثابت.
این قانون های متغیر و دگرگونی پذیر که عبارت است از جزئیات حقوق و فقه، به حسب زمان و مکان و حالات تغییر می یابد؛ از این رو این قوانین برای پیامبران اولوالعزم، در طول زمان ها گوناگون بوده است و در قرآن از آنها به نام «شرعه و منهاج» یاد شده است:
»لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً«؛ برای هر امتی از شما- آدمیان- راه و روشی قرار دادیم. (2)
پس اصل نماز و روزه و… مثلاً در تمام ادیان بوده و ثابت می باشد، اما کیفیت انجام آنها متفاوت بوده است که به آن شریعت و منهاج گفته می شود. شریعت مخالف با فطرت نیست و لکن مقتضای اصلی فطرت نیز نمی باشد. شریعت، تحول پذیر و نسخ بردار است؛ به همین دلیل با گذشت زمان دراز و دگرگون شدن زندگی بشر و پدید آمدن نیازهای تازه، شریعت جدید و کامل تری می آمده و شریعت پیشین نسخ می شد و در حقیقت مدت و زمان آن به پایان می رسید.
بنابراین به اقتضای حکمت بالغه خداوند، «دین» برای پرورش روح و فطرت و «شریعت» برای تربیت طبیعت و تأمین رابطه میان بخش ثابت و متغیر است و از آن جا که دین اسلام و شریعت خاتم پیامبران تا قیامت باقی است، لذا قوانین و احکام متغیر فقهی و حقوقی برای مسائل مستحدثه و نیازهای جدید و حادث در هر عصری از غیبت کبری از طریق علما و دانشمندان اسلامی، از قوانین کلی ثابت دین اسلام استنباط و استخراج شده و به مردم و امت ابلاغ می شود و در کنار آن، موضوع «ولایت فقیه» قرار دارد که تأمین کننده ی کمبودها و کاستی هاست.
راز عظمت و بالندگی دین اسلام که عصاره و مکمل تمام شرایع انبیا سلف است، در آن است که با ساختار وجودی انسان و نیازهای ثابت و متغیر در هر زمان و مکان کاملاً هماهنگ می باشد و این از ویژگی های ذات حکیمی هم چون خداوند است که برای رسیدن انسان و سایر موجودات به هدف آفرینش خویش، زمینه ها و اسباب نیل به آن هدف را از درون و برون فراهم می نماید؛ به همین دلیل به انسان سفارش می فرماید که چهره ی جان را به سمت دین فطری متوجه نما:
»فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ«؛ پس چهره ی جان خویش را
به سوی دین یکتاپرستی اسلام که حق گرا است استوار ساز؛ به همان فطرتی که خدا مردم را بر پایه ی آن آفریده است. آفرینش خدا- فطرت توحیدی- را دگرگونی نیست، این است دین محکم و استوار ولی بیشتر مردم نمی دانند. (3)
اکثر مردم از این امر مهم و حیاتی آگاهی ندارند که دین مقدس اسلام- خطوط کلی معارف و قوانین و دستورهای ثابت الهی- امری فطری بوده و سرشت و خلقت تمام انسان ها توحیدی و دینی است و میان نظام تکوین و آفرینش انسان و نظام تشریع و آیین اسلام هماهنگی و سازگاری کامل وجود دارد و هر آن چه در دین آمده ریشه در فطرت آدمی دارد و آن چه در فطرت و عمق جان انسان است، دین اسلام نیز با آن موافق می باشد و به آن هدایت می کند؛ در غیر این صورت میان دو نظام، تضاد و تنش پیدا می شد که با توحید و حکمت و عدالت الهی و هدف والای حیات سازگار نیست.
پس حقیقت فطرت جز دین نمی باشد و دین نیز تجسم فطرت است و این دو، یار و یاور یکدیگر هستند، تا انسان را به سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت برسانند و تنها خردمندان متذکر این حقیقت اند. غفلت و ناآگاهی اکثر مردم از این حقیقت فوق العاده حیاتی باعث بی دینی و یا ضعف ایمان آنان و سستی در پای بندی به دستورهای دین شده است و کسی که از دستورهای دینی سرپیچی کند شیطان، قرین و هم نشین او، و زندگی سخت و نکبت بار همراه اوست. (4)
بنابراین نیازهای متغیر انسان ها در هر عصری به طبیعت و مادیات مربوط است و پیشرفت در علوم طبیعی و اجتماعی و رشد فکری در امور مادی و فن آوری های جدید ربطی به اعتقادات، انسانیت و نیازهای ثابت و اصیل انسان ها ندارد تا گفته شود عصر امروز، عصر تمدن، تسخیر فضا و ارتباطات است و دینی که چهارده قرن از عمر آن سپری شده، کهنه و فرسوده گشته و تاریخ مصرف آن پایان یافته است و نمی تواند پاسخ گوی مقتضیات و نیازهای بشر متمدن- تمدن مادی- باشد، بلکه برعکس، بشر
امروزی به دلیل برخورداری از قدرت و امکانات مادی پیشرفته، نیاز بیشتری به دین، معنویت و اخلاق دارد و گرنه با استفاده از ابزارهای پیشرفته، مرتکب جنایت های وحشیانه ی مدرن و خون ریزی های فراوان انسان و انسانیت می شود، تا آن جا که به زنان، کودکان و سال خوردگان بی دفاع هم رحم نمی کند؛ چنان که دنیای امروز شاهد این جنایت ها است.
آیا بشر متمدن امروز به خدا و پروردگار و منعم خویش و ارتباط با او- از راه عبادت و اطاعت- نیاز ندارد؟ آیا انسان متمدن امروز که در علم و تکنولوژی پیشرفت های چشم گیری داشته، دیگر نیازمند به علوم و معارف توحیدی، معنوی و اخلاقی نیست تا روح تشنه ی خود را از آنها سیراب نماید؟ و آیا انسان متمدن عصر حاضر محتاج الگوهای الهی، اخلاقی و معنوی نیست؟
در حالی که اولاً عالم طبیعت و ماده الگو و سرمشق تمدن مادی دنیای روز بوده و هست و بشر با مشاهده، مطالعه و تحقیق در مخلوقات طبیعی توانسته است پیشرفت های چشم گیر مادی خود را به دست آورد؛ مثلاً پرندگان، الگوی ساختن هواپیما، حدقه و عدسی چشم برای ساخت دستگاه دوربین و فیلم برداری و امثال آن، مغز و حافظه برای ساختن ماشین حساب و کامپیوتر و غیر اینها، بدن انسان سرمشق ساخت رباط، گلهای طبیعی برای درست کردن گل های مصنوعی و خلاصه هزاران مخلوق طبیعی، الگوی مصنوعات بشری بوده و خواهد بود.
حال آیا چنین انسانی با آن روح ارزش مندش به برترین اسوه های آسمانی و الگوهای انسانی و کمال یافتگانی؛ هم چون پیامبران و امامان معصوم (علیهم السلام) که آیات بزرگ و نشانه های بسیار پرفروغ خداوندی و مهم ترین عامل تکامل انسانی می باشند، نیاز ندارد تا بتواند با الگوگیری از آنان در حیات معنوی و مادی، به رشد، تکامل و مقام منیع انسانیت- که هدف خلقت انسان است- برسد؟
به علاوه، لازمه ی این سخن ناروا که دین اسلام نمی تواند جواب گوی نیازهای این زمان باشد، این است که بشر امروز از دین و وحی محروم باشد و پروردگار عالم- العیاذ
بالله- به افراد این عصر و دوران های بعدی ستم می کند که به مهم ترین نیاز فطری آنان- نیاز به دین- پاسخ مثبت نداده است.
با این که انسان هیچ گاه بدون وحی آسمانی و رهبران دینی نمی تواند زندگی معقول و شرافت مندانه داشته باشد؛ همان گونه که قادر به سیر معنوی نبوده و نمی تواند استعداهای معنوی و انسانی خویش را به کمال برساند، در نتیجه فلسفه خلقت او عقیم می شود. و حال آن که خداوند، عادل مطلق بوده و کوچک ترین ستمی به بندگانش روا نمی دارد و گر نه او واجب الوجود و قدرت بی نهایت نخواهد بود.
»إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ«؛ به راستی خدا هیچ ستمی به مردم نمی کند، بلکه مردم بر خود ستم می کنند. (5)
گذشته از اینها، به حکم عقل، خدا عادل و حکیم مطلق است و آیات زیادی نیز حاکی از این مطلب است، لذا همه قوانین و دستورهای او- که همان دین است- عادلانه و حکیمانه بوده و هیچ یک از آنها موجب ستم به کسی نمی شود، زیرا از عادل و حکیم، جز به عدالت و حکمت صادر نمی گردد.
بنابراین هر شبهه ای به ویژه شبهاتی که از ناحیه دشمنان و بدخواهان در باره ی اسلام یا پاره ای از احکام و دستورهایش، مخصوصاً در مورد حجاب و مسائل مربوط به زنان شده یا می شود با این مطالب برطرف می گردد.
نیتجه آن که دین بزرگ اسلام با هماهنگی کامل با ساختار لطیف و زیبای فطری و طبیعی زن، فرمان عادلانه و حکیمانه ی توأم با هشدار نسبت به پوشش و حجاب کاملاً عفیفانه زنان داده است، تا ارزش، جایگاه و مقام معشوقیت آنان در نظام خانواده حفظ و احساسات عالی روحی آنها و همه ی افراد جامعه در سایه ی فضای اجتماع سالم و به دور از تحریکات جنسی و انحرافات شهوانی، شکوفا گردد و از غافله تکامل عقب نمانند و به فیض بزرگ سعادت در دنیا و آخرت نایل آیند. آیات و روایات فراوانی در این زمینه وارد شده که توضیح و تفسیر آیات بیان شد و تنها به گوشه ای از روایات در خلال مباحث اشاره شد.
به راستی اگر بی احترامی و بی ادبی زشت است و شایسته ی یک انسان بیداردل نیست، بی احترامی و بی ادبی به ساحت قدس خداوند به مراتب زشت تر است و چه بی حرمتی بدتر از این که قانون حکیمانه ی حجاب او رها و قانون ظالمانه بی بندوباری و بدحجابی دشمنان او عملی شود؟!
حقیقت پوشش اسلامی اظهار فروتنی در برابر دستور الهی، حاکی از ایمان و دین داری و جلوه ای از عفت و فضیلت است.
1) آل عمران (3(آیه 19.
2) مائده (5(آیه 48.
3) روم (30(آیه 30.
4) زخرف (43(آیه 36.
5) یونس (10(آیه 44.