از سن 7 تا 13 سالگی باید به ذخیره ی نیروهای جسمانی، روانی و اخلاقی پرداخت که به کودک اجازه می دهند با بحران بلوغ با موفقیت روبه رو شود.
این دوران، دوران فهم و درک حاد و کسب آگاهی و در عین حال دوران مراقبت های پزشکی لازم و تغذیه ی بیش از حد می باشد. تکالیف مدرسه بیش از حد و خستگی های مفرطی که به نوجوان تحمیل می شود باعث بروز خستگی هایی عمیق و ضعیف کننده می گردد. خلق و خوی نوجوان به طور آشکار تحت تأثیر توانایی و منافع او آزاد شده و هوش شکل می گیرد. تاثیرات محیط خانواده و جامعه تبدیل به عادت شده اما ذهنش شروع به جذب افکار جدید می کند.
پسران نیز مانند دختران ناگهان وارد بحران بزرگ بلوغ می شوند، بدون این که آمادگی رو به رو شدن با آن را داشته باشند. بلوغ در آن ها تغییرات روانی عمیقی
ایجاد می کند. اما این تغییرات، ناگهانی انجام نمی شوند. نوجوان از فاز تغییر و تحولی آرام عبور می کند. نوجوان در خودش فرو می رود، زندگی درونی اش شدیدتر شده و از وجود احساسات در خود دچار شرم و حیا می گردد.
مرحله ی بعدی، بر عکس، یک بحران انفجاری شخصیتی است. این مرحله چندین سال به طول می انجامد. این تحول روانی عظیم در پسر ها و دختر ها به طور دقیق در یک سن واحد ظهور نمی کند. در مورد دخترها این دوره از زمانی شروع می شود که بلوغ جسمانی ظاهر شده(1) و در سن 17 – 16 سالگی به پایان می رسد. در نزد پسران این امر از سن 14 – 13 سالگی آغاز و در سنین گوناگونی ختم می شود؛ یعنی بین 19 – 17 سالگی.
این بحران کم و بیش پنهانی است و بسته به روحیات فرد، مدت زمان آن فرق می کند و عکس العمل های خانواده و به خصوص محیط اطراف، در آن تاثیر دارد. آن ها بیش از هر زمان دیگر احتیاج به دانستن و درک کردن دارند.
1) در حدود سن 11 – 12 سالگی.