تنوع شخصیت ها به اندازه ی تعداد کودکان است. یکی شل و آرام، دیگری مضطرب و سر به هوا می باشد. برخی اهل دعوا و بعضی صلح طلب هستند.
دخترانی هستند که شخصیتی پسر گونه دارند. این گرایشات به گونه ای متفاوت و در موقعیت های متفاوت ایجاد و به عنوان خصوصیت عمومی رفتاری باقی می مانند.
شاید بتوان آن ها را شبیه به چیزی دانست که به طور مداوم با انسان همراه است و این یا آن عکس العمل از آن ناشی می شود.
در مورد کودکان گفته می شود: «این طبیعت اوست!!» و این بدان معناست
که او با این خلق و خو، نه خلق و خوی دیگری، متولد شده است و باید آن را خواسته و ناخواسته پذیرفت.
گاهی از خود می پرسیم: «آیا واقعاً چنین طبیعتی که به انسان ارث می رسد یا دست کم از بدو تولد همراه اوست، وجود دارد؟» می توان گفت که خلق و خو پا به پای سن، یا با موقعیت های زندگی فرد، رشد می کند. بدین ترتیب همان طور که در بخش قبل دیده ایم تمام کودکان از فازهای یکسان عبور کرده و به همان بحران ها ی بلوغ دیگران دچار می شوند.
حقیقت این است که ما نیز به معنای دیگر دچار تغییرات می شویم و این به موازات افزایش سن و یا وقوع رخدادهایی در زندگی مان تحقق می یابد.
اما این نیز حقیقت دارد که خلق و خوهای موجود، به شکل واحد با مسایل موجود در زندگی روبه رو نمی شوند. در مقابل هر حادثه ای، هر کس به شیوه ای بسیار شخصی وارد عمل می شود، برخی به زندگی، از زاویه ی خوب می نگرند، دیگران به خاطر هیچ و پوچ دچار ضعف می شوند.
در یک خانواده ی واحد نیز به رغم این که اعضای آن دارای زندگی و محیط واحد می باشند، شاهد تفاوت هایی رفتاری بین برادر ها و خواهرهایی که به هم بسیار نزدیک هستند می باشیم. این تفاوت مربوط به «خلق و خوی» متفاوت این افراد است.
اگر قبول داشته باشیم که خلق و خوی کودک تحول می یابد، باید بپزیریم که این تحول برای هر کس به شیوه ی خاص انجام می گیرد. به عنوان مثال
می توان دو برادر را در نظر گرفت که دارای زندگی مشابه بوده و هر دو به شغل کشاورزی اشتغال داشته و در سن 25 سالگی ازدواج و هر دو سه بچه دارند. چرا با گذشت زمان یکی از این دو تنبل و شکم پرست و خوشگذران می شود، در حالی که دیگری فردی غرغرو شده و خانواده اش را با آه و ناله های خود می آزارد؟ جواب کاملاً واضح است: «آن ها از ابتدا نیز دارای خلق و خوی واحدی نبوده اند.»
بنابراین خلق و خو چیزی است که وجودش در انسان تداوم یافته و با طبیعت شخص در می آمیزد(1)
خلق و خو در ارتباط با نحوه ی نگرش به چیزها و عکس العمل در مقابل آن ها شکل می گیرد. در این صورت شخصیت کودک عبارت است از: چیزی که ما آن را «روحیات یا سرشت» می نامیم. بدون شک وظیفه ی والدین شناخت شخصیت کودکان شان است.
1) در نتیجه یکی را خوش نهاد یا مهربان و دیگری را بد جنس و بی رحم می نامیم.