هنگامی که از تاثیر افرادی که در زندگی خانوادگی دخالت دارند صحبت می شود، همیشه (بسته به دلایلی) به پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها فکر می کنیم. کودکی که وقتی با والدین خود تنهاست آرام و فرمان بردار می باشد، وقتی پدر بزرگ و مادر بزرگش را می بیند کودکی ناآرام و سرکش می گردد، چرا که او به خاطر محبت بی دریغ پدر و مادر بزرگش خود را قوی تر و تحت حمایتی بیشتر حس می کند و یا این که حضور آن ها – حتی به طور نا محسوس – بر روابط بین پدر و مادر و یا روابط بین والدین و فرزندانشان اثر می گذارد.
اما اغلب اوقات نقش موثر پرستاران کودک، دایه ها و مستخدمین منزل که با بچه ها به گردش می روند، می خوابند، آن ها را راهنمایی می کنند، برایشان قصه تعریف می کنند و یا با آن ها صحبت می کنند، نادیده گرفته می شود. دیده شده که کودک در رابطه با برادران و یا خواهران بزرگ تر از خود، به طور غریزی بیشتر به برادر و یا خواهری وابسته می شود که بیش از دیگران به او می پردازد و کودک پنهانی از والدین، هنگام درگیری و کش مکش بین خواهر و یا برادری که به او وابسته شده و والدینش، دچار شک می گردد.
والدین نباید پرستار کودک خود را حتی به خاطر اشتباه شغلی، بدون توجه به تاثیری که امکان دارد از لحاظ روانی بر کودک بگذارد، عوض کنند. بعضی از عقده های طردشدگی می توانند ریشه در چنین رویدادهایی که حتی شاید به نظر والدین بسیار طبیعی باشند، داشته باشند.
به علاوه، هنگامی که کودک به دایه سپرده شده را، دوباره نزد خود باز می گردانیم باید بسیار محتاطانه رفتار کنیم. او به هر حال دایه ی خود را ترجیح می دهد و نمی خواهد او را ترک کند، این مسئله کاملاً طبیعی است و مادر به هیچ وجه حق توهین و سرزنش کودک را ندارد. گاهی به نظر می آید که باید یک باره همه چیز را عوض کرد، ولی این امر به هیچ وجه درست نیست.